کوثرکوثر، تا این لحظه: 12 سال و 1 ماه و 29 روز سن داره
محمد رضامحمد رضا، تا این لحظه: 9 سال و 6 ماه و 25 روز سن داره
بابا صادقبابا صادق، تا این لحظه: 44 سال و 9 روز سن داره
مامان سارامامان سارا، تا این لحظه: 34 سال و 3 ماه و 13 روز سن داره

کوثر و محمد رضا مشکوری

بدون عنوان

ببخشید دخملی اخه همش بخاطر خودته که نتونستم چند هفته عکساتو بفرستم چون که سیم رابط دوربینم رو قطع کرده بودی و تا وقتی بابایی یکی دیگه پیدا کرد که بخره دیر شد ببخشید ولی عکس های تازه دارم که چند تایی رو امروز و بقیه اش رو فردا  یا پس فردا می فرستم خوب اینم کوثر خانم خونه عمه حمیده و کوثر خانم در پارک ...
28 ارديبهشت 1392

بدون عنوان

ولادت حضرت فاطمه الزهرا (ع)بر تمامی بازدید کنندگان و عموم مبارک بادو همچنین روز زن و روز مادر برتمامی مادران گرامی باد و علاوه بر ان بر تو کوثر گلم که نام تو یکی از القاب حضرت فاطمه (ع) است تبریک می گویم انشاالله روزی برسد که به یک بانوی نمونه و یک مادر مهربان تبدیل شوی و تا ابد پر خیر و برکت باشی ...
12 ارديبهشت 1392

بدون عنوان

امروز این لباس نارنجی رو که مامان جون برات دوخته بود رو بلخره بعد چند ماه تنت کردم اندازت بود خیلی ناز شده بودی عزیزم مثل نارنگی شیرینه  شیرین و در اخر هم همینطور دنبالم میومدی که دوربین رو از دستم بگیری که بهت ندادم گریه کردی قربون اشک چشمت برم ...
8 ارديبهشت 1392

بدون عنوان

دیشب رفتیم پارک و تو دختر گل مامان برای اولین بار سوار هواپیمای گردون شدی خیلی میترسیدم که خودت رو پرت کنی اما مثل یک خانوم نشستی تا زمانی که ایستاد و بابایی پیادت کرد گریه کردی و یک بار دیگه سوار شدی اینم عکس دختر گلم اینم چند عکس زیبا از شیرین عسل مامان با کفش های صورتی رنگ صدا دارش که خودش باهاش رو زمین راه میره فدای اون راه رفتنت   ...
7 ارديبهشت 1392

بدون عنوان

اینم چند عکس بامزه از کوثر مامان در حال راه رفتن روز یکشنبه که وفات حضرت فاطمه (علیه السلام) بود و تعطیل رسمی بود به خونه مامان جون رفتیم و تو دخمل گل مامان همینطور که توی تابت نشسته بودی و گربه ی پشمالوت هم تو دستت بود خوابت رفت عزیزم ببین چه ناز خوابیدی و اینم کوثر خانم که با ملافش تو تخت خواب بازی میکنه ...
26 فروردين 1392

راه رفتن

وای خدای من شکرت بلخره تونستی خودت بدون کمک بایستی و راه بری خدایا شکرت خوب دخملی حالا دیگه بدون هیچ کمکی خودت بلند میشی چند قدم و یا حتی بیشتر هم راه میری عزیزم حالا دیگه کمکم اون پاهای کوچیکت باید اماده بشن برای کفش پوشیدن اینم یک کفش خوشکل بازم منتظر کاملا راه رفتن دویدنت هستم عزیزم     ...
19 فروردين 1392

بدون عنوان

یک چند روزی بود که وقت نکرده بودم بیام عکس هاتو آپلود کنم اخه حالا دیگه هر چی بزرگتر داری میشی بازیگوشتر هم میشی برای همین بیشتر باید مراقبت باشم خوب به هر حال اینم عکس دختر بازیگوش من خونه مامان جون البته این لباسی که تنته مامان جون برات دوخته دستش درد نکنه خوب اینم دختر ناز من در حال شکلک در اوردن روز جمعه رفتیم پارک شهر اما چون خیلی شلوغ بود چند تا عکس بیشتر ازت نگرفتم اونم خیلی خوب نشد ولی باز از هیچی بهتره چند شب پیش وقتی میخواستیم بریم بیرون به بابایی گفتم کنار باغچه حیاط نگهت داره تا چند تا عکس ازت بگیرم ولی مگه گذاشتی همش میخواستی بشینی رو زمین این یکی هم ب...
19 فروردين 1392

تولد بابایی

١٢  فروردین تولد بابایی بود و من وتو دختر نازو شیطون به خاطر قدر دانی از زحماته بی اندازش برای بابایی کادوی ناقابلی گرفتیم و تولدش را به او تبریک گفتیم               تولدت مبارک بابای گلم                     دوستت دارم   ...
14 فروردين 1392

بدون عنوان

دو روز پیش رفتیم خونه مامان جون و شما مشغول بازی کردن بودی ومن چند عکس ازت گرفتم کوثر خانم در حال نی زدن و اینم دخمله گلم که بدونه کمک خودش ایستاده دیشب موقع خواب خوابت نمیرفت و طبق معمول در حال شیطنت کردن و بالا و پایین رفتن از تخت بودی منم که دیگه فرصت از این بهتر پیدا نمیکردم دوربین رو اوردم و چند تا عکس ازت انداختم و اینم کوثر دندون خرگوشی                        ...
8 فروردين 1392