کوثرکوثر، تا این لحظه: 12 سال و 3 ماه و 9 روز سن داره
محمد رضامحمد رضا، تا این لحظه: 9 سال و 8 ماه و 5 روز سن داره
بابا صادقبابا صادق، تا این لحظه: 44 سال و 1 ماه و 20 روز سن داره
مامان سارامامان سارا، تا این لحظه: 34 سال و 4 ماه و 24 روز سن داره

کوثر و محمد رضا مشکوری

لطیفه کودکانه

1391/7/6 15:54
نویسنده : مامان سارا
462 بازدید
اشتراک گذاری

خستگی

حسنک تا ظهر خواب بود.مادر صدایش کرد و گفت:« حسنک بیدار شو؛ خسته نشدی این قدر خوابیدی؟»

حسنک خمیازه ای کشید و گفت:« چرا مامان، خیلی خسته شدم. برای همین دوباره می خوابم تا خستگی ام در برود

اگه می خواهی بقیه لطیفه ها را بخوانی به ادامه مطلب برو 

دم گربه

مادر:«گلی تپلی، چرا دم گربه رو می کشی؟»

گلی تپلی: مامان، فقط دمش رو نگه داشتم، خودش آنرا می کشد

برق مجانی

آموزگار:فرق میان برق آسمان و برق خانه چیست؟

دانش آموز:فرقشان این است که برق آسمان مجانی است ولی برق خانه باید پول بدهیم.

مشق

معلم:احمد مشقت را نوشته ای؟

احمد:فقط یک صفحه اش مانده آقا.

معلم:مگه چند صفحه بود؟

احمد:یک صفحه آقا

چای شیرین

معلم:جمله ای بسازی که در آن کلمه ی شکر باشد.

شاگرد:چای را سر کشیدم.

معلم:پس کلمه ی شکر کجاست؟

شاگرد:داخل چای

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (0)