کوثر در حال مطالعه
دیروز عصر هر سه تایی مونبا ماشین خودمون به نمایشگاه کتاب رفتیمو از اونجاکتاب قصه ی {حسنی و گاو چاقش+حسنی و کره الاغ بلا+کبوتر و مورچه+آموزش الفبا و اعدادفارسی}برات خریدم دخمل گلم
اینم دخمل گل مامان در حال نگاه کردن به کتاب قصه ی حسنی و گاو چاقش
کم کم هوا داره خیلی سرد میشهو وقتی میخوام لباس گرم بپوشونمت که بریم بیرون همش گریه میکنی
آخه از لباس آستین بلند و گرم بدت میاد چیکار کنم مامان جان هوا سرده مریض میشی خدایی نکرده
چند روز قبل دوست مامان با دختر کوچولوش که تازه ٢ساله شده بود اومدن خونه اولش خواب بودی ولی بعد که بلند شدی
وقتی فهمیدی مهمون داریم خوشحال شدی ولی وقتی فهمیدی که داره با اسباب بازیت بازی میکنه میخواستی موهاش رو بکشیامابعدش با هم دوست شدید و کلی باهم بازی کردید اما توپت رو دستش نمیدادی
که بازی کنه در کل روز خوبی بود و خیلی بازی کردی دخترم
اینم عکس شیدا که سوار خرگوشته