میهمانی رفتن
دختر گل مامان هر وقت که از خواب بلند میشی پتوتو میندازی رو خودت که باهات بازی کنم وپیدات کنم منم هی میگم کو کوثر خانم و تو هم از زیر پتو بیرون میایی و میخندی قربون خندت بره مامانی
وای خدای من دختر گلم داره دست به وسیله های اطرافش مثل تخت ومبل و...... میگیره و راه میره عزیزززززززززززززززمادر دووووووووست دارم
تازه کوثر گلم هی میخوابه و سرشو میذاره روی دستش وناز میکنه که من یا بابایی نازشو بخریم عزیز مامان خیلی شیرین میشی مثل بستنی
دیشب رفتیم خونه ی مامان بابایی{ننه جون}و لباس نارنجی تنت کردم مثل پرتقال شده بودی که دو تا عکس ازت گرفتم یکی خودت تنها یکی با پوریا
این دندون در اوردن هم شده یک توهم دوباره داره اب از دهنت میاد و بینیت هم گرفته نمیدونیم دیگه چیکار کنیم تا این دندون بیرون بیاد ولی در هر صورت ما عجله نداریم فقط تو عزیز دلمون اذیت نشی ما که به هر سازی زدی رقصیدیم اینم یه مدلش